سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خردهایتان را متّهم کنید که خطا از اعتماد به آنها پدید می آید . [امام علی علیه السلام]
پاییز 1385 -
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ

کل بازدید : 18164
بازدید امروز : 2
بازدید د?روز : 12
........... درباره خودم ..........
پاییز 1385 -


.......... لوگوی خودم ........
پاییز 1385 - .......جستجوی در وبلاگ .......

............. بایگانی.............
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385

............. اشتراک.............
 
............ طراح قالب...........


«گوهرشناسى‏»
  • نویسنده : :: 85/7/11:: 8:52 عصر
  • «گوهرشناسى‏» کار هر کس نیست. شناخت «عمل مخلصانه‏»، واقعادشوار است.
    امام صادق‏علیه السلام یکى از نشانه‏ها و معیارهاى آن را چنین بیان فرموده‏است:
    «عمل خالص، آن است که نخواهى جز خدا، کسى تو را بر آن بستاید».
    گاهى درسویداى درونت،در اعماق دلت،نیت و انگیزه‏اى است که‏خودت هم به سختى متوجه آن مى‏شوى.
    همان نیت پنهان، گاهى عمل را تباه مى‏سازد و خرمن را به آتش‏مى‏کشد.انسان‏هاى وارسته، چنان روح بلندى دارند که جز «تقرب به خدا»عامل دیگرى آنان را به کار، به ویژه کارهاى عبادى و صالحات، برنمى‏انگیزد.«گداى کوى تو، از هشت‏خلد، مستغنى است. اسیر قید تو، از هر دو عالم، آزاد است‏»..
    آیا عارف‏تر وعاشق‏تراز«على‏» مى‏شناسى؟ اخلاص و راه و رسم‏بندگى هم باید از این امام عاشقان آموخت.
    عبادت،براى رسیدن به نعمت‏هاى بهشت،عبادت تاجران سوداگراست وامید عطا و ثواب داشتن، دکاندارى است و عبادت به خاطر دورى ازآتش، کار بردگان ترسو است.
    این است عبادت عارفان عاشق. این همان است که على‏علیه السلام فرمود: «کسانى خداوند را نه بدان امید، و نه روى این ترس، بلکه از روى سپاس‏و شکر پرستیدند که این عبادت آزادگان است‏». .
    خالص کردن عبادت، کار اولیاء خداست. به یاد آوریم، روزى را که خداوند خواهد فرمود:
    «من، تو را بودم. تو که را بودى؟...».
    چه کمیاب است «گوهر اخلاص‏»! و چه فراوان است کالاهاى «ریایى‏» در بازار اعمال!
    وقتى مزد و پاداش را خدا مى‏دهد، چرا کار براى دیگران؟ تصفیه کردن «عمل‏» از انگیزه‏هاى غیرالهى، کارى دشوار است ، ولى‏لازم و کارساز. بدون آن، چه امیدى به اجر خدایى؟
    دیده‏اى که بعضى «انفاق‏» مى‏کنند، تا سخاوتمند به شمار آیند، «نماز»مى‏خوانند، تا آدم خوبى شناخته شوند، به جبهه میروند،تا انقلابى به شمارآیند، به نیازمندان، سیلزدگان و صندوق‏هاى امداد، کمک مى‏کنند، تاکسب اعتبار کنند، مى‏نویسند، تا مشهور شوند، درس مى‏خوانند، تا دانش ومعلومات خود را به رخ این و آن بکشند. صد تاى اینها به یک قاز نمى‏ارزد. آیا دوست دارى به خاطر «کار نیک‏»، ستایشت کنند؟
    آیا واقعا براى تو مهم است که بدانند فلان کار شایسته را انجام داده‏اى،یا چندان فرقى نمى‏کند؟!
    رد پاى «ریا» را که ظریف‏تر از اثر پاى مورچه بر سنگى سخت در شبى‏تاریک است، همین جاها مى‏توان پیدا کرد. اینجاست که آدم مى‏فهمد«اخلاص‏»، واقعا یک گوهر کمیاب است و ارزنده.
    آیا تو حاضرى از بازار، یک «کالاى معیوب‏» و «جنس خراب‏» رابخرى؟ کارهاى ریایى، همان اجناس خراب است. خدا که مشترى اعمال ماست، جز «متاع خوب‏» نمى‏خرد. پس...چرا ریا؟


    یا رب المهدی

    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    چه بخواهى و چه نخواهى
  • نویسنده : :: 85/7/1:: 2:53 عصر
  • چه بخواهى و چه نخواهى

     

     

    چه بخواهى و چه نخواهى، روزگار با بد و خوبش مى‏گذرد امروز حادثه‏اى پیش مى‏آید که تو را دلخوش مى‏کند، فردا واقعه‏اى اتفاق مى‏افتد و نگرانت مى‏کند; مهم این است که در این دلخوشى و نگرانى به بیهودگى کشیده نشوى و دچار غفلت نگردى .  اگر حواست جمع باشد از روزگار درسهاى خوبى مى‏توانى بگیرى . مثلا بسیارى از اسرار نهان با گذشت زمان بر تو آشکار مى‏شود، پرده‏ها برمى‏افتد، چهره زشت ‏باطل نمایان مى‏شود و حق نیز چون آینه شفاف و روشن جلوه مى‏کند از سوى دیگر روزگار چون معلمى است که به آرامى درس سودمند تجربه مى‏آموزد، عبرتهایى نشانت مى‏دهد و پندهایى در گوشت مى‏خواند که در هیچ مکتب و مدرسه و دانشگاهى نمى‏توانى مانند آن را بیابى.

     با روزگار نباید از در دشمنى و ستیز وارد شد که اگر چنین کنى او نیز با تو دشمنى خواهد کرد و البته در نبرد با قوانین و سنتهاى روزگار هر چقدر هم که تو توانا و نیرومند باشى، شکست‏خواهى خورد. یادت باشد از تحولات و دگرگونیهاى زمان دچار شگفتى نشوى چون طبیعت زمانه همین .تغییر و دگرگونى است و آن چنان سریع و همه‏جانبه و همه‏گیر این تحولات اتفاق مى‏افتد که هیچ  کس از آن در امان نمى‏ماند.

    از درسهاى دیگر روزگار،این است که هر که عالم به مقتضیات زمان خود باشد هرگز مورد هجوم اشتباهات قرار نمى‏گیرد; از این رو انسان عاقل موظف است زمان خود را بشناسد و به وظایف خویش توجه کند . . فراموش نکن که شباهت اخلاقى مردم به محیط اجتماعى و مقتضیات زمان خودشان، بیشتر از شباهت‏به صفات خانوادگى و خلقیات پدران آنهاست .امام على (ع) در نهایت روشن‏بینى و دقت‏نظر فرموده‏اند:آداب و رسوم زمان خودتان را با زور و فشار به فرزندان خویش تحمیل نکنید; زیرا آنان برای زمانى غیر از زمان شما آفریده شده اند .


    یا رب المهدی

    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    دوستی خدا با جوانان
  • نویسنده : :: 85/7/1:: 9:34 صبح
  • دوستی خدا با جوانان

     

    پروردگار عالمیان تمام بندگان خود را دوست مى دارد و نشانه هاى فراوانى از این دوستى پایدار در قرآن مجید به چشم مى خورد. قرآن با بیان این که خداوند محسنین و توابین و متطهرین و متقین و صابرین و متوکلین و مقسطین و مطهرین را دوست مى دارد، این حقیقت را به خوبى روشن کرده است. اما در عین حال نسبت به جوانان، به خاطر جایگاه خاصى که در نظام عالم هستى دارند، دوستى و علاقه دیگرى دارد . 
    خداوند جوانان را به خاطر جوانى دوست داشته و احترام مى کند. محمد بن سلیمان از پدرش نقل کرده که در خدمت امام صادق ـ علیه السلام ـ بودم که ابوبصیر وارد شد، در حالى که نفسهاى عمیقى میکشید  . همین که در جاى قرار گرفت، امام به او فرمود: علّت این نفس بلند و عمیقى که مى کشى چیست؟ گفت: اى فرزند رسول خدا، سن من بالا رفته و استخوان هایم کوبیده گشته و مرگم فرا رسیده و این در حالى است که نمیدانم سرنوشت آخرتم چگونه خواهدشد.امام فرمود: اى ابا محمد تو نیزکه چنین میگویی؟ گفت : فدایت شوم، چرا چنین نگویم  امام فرمود: اى ابا محمد، آیا نمى دانى که خداوند متعال جوانان شما را اکرام میکند و از بزرگسالان شرم و حیا میکند؟   گفت: فدایت شوم، چگونه خدا جوانان را اکرام کرده و از بزرگسالان و پیرمردان شرم میکند؟ حضرت فرمود: خداوند جوانان را به احترام جوانى عذاب نخواهد کرد و از پیرمردان شرم نموده، آن ها را حسابرسى نمى کند . از این رو است که خداوند تمام پیامبران را در جوانى به پیامبرى برانگیخت و به خاطر همین دوستى است که تمام بهشتیان جوان  خواهند بود و قرآن در روز محشر به صورت جوانى نشان داده مى شود  و به همین جهت است که اصحاب کهف با این که بزرگسال بودند، امّا قرآن آنان را جوان خطاب کرد  و امام زمان (عج) نیز در چهره یک جوان ظاهر مى گردد  و یارانش همه جوان هستند] و سرانجام ملک الموت در چهره جوانى سفید روى خواهد آمد آری، این کمال بى انصافى است که جوان بداند خداوند چه قدر او را دوست دارد به او مهر و محبت مى ورزد، اما او با گناه در محضر خالق خود، راه دوستى متقابل را بر خود ببندد .                                

     


    یا رب المهدی

    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    <      1   2