سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم خواسته دنیا خرده گیاهى است خشک و با آلود که از آن چراگاه دورى‏تان باید نمود . دل از آن کندن خوشتر تا به آرام رخت در آن گشادن ، و روزى یک روزه برداشتن پاکیزه‏تر تا ثروت آن را روى هم نهادن . آن که از آن بسیار برداشت به درویشى محکوم است و آن که خود را بى نیاز انگاشت با آسایش مقرون . آن را که زیور دنیا خوش نماید کورى‏اش از پى در آید . و آن که خود را شیفته دنیا دارد ، دنیا درون وى را از اندوه بینبارد ، اندوه‏ها در دانه دل او رقصان اندوهیش سرگرم کند و اندوهى نگران تا آنگاه که گلویش بگیرد و در گوشه‏اى بمیرد . رگهایش بریده اجلش رسیده نیست کردنش بر خدا آسان و افکندنش در گور به عهده برادران . و همانا مرد با ایمان به جهان به دیده عبرت مى‏نگرد ، و از آن به اندازه ضرورت مى‏خورد . و در آن سخن دنیا را به گوش ناخشنودى و دشمنى مى‏شنود . اگر گویند مالدار شد دیرى نگذرد که گویند تهیدست گردید و اگر به بودنش شاد شوند ، غمگین گردند که عمرش به سر رسید . این است حال آدمیان و آنان را نیامده است روزى که نومید شوند در آن . [نهج البلاغه]
مهدی (ع) -
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ

کل بازدید : 18740
بازدید امروز : 7
بازدید د?روز : 2
........... درباره خودم ..........
مهدی (ع) -


.......... لوگوی خودم ........
مهدی (ع) - .......جستجوی در وبلاگ .......

............. بایگانی.............
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385

............. اشتراک.............
 
............ طراح قالب...........


مهدی (ع)
  • نویسنده : :: 85/10/6:: 8:10 عصر
  • جاده مرا صدا می زند ...

    راه مرا می خواند ...

    بگذار بخواند ! من کوله بار خویش را بسته ام !

    پس ... قدم در راه خواهم گذاشت ؛

    پا به پای جاده خواهم رفت ؛

    هم نفس با ثانیه ها ، خواهم دوید ...

    و می دانم که این راه

    راهی است پر از چاه ،

    پر از کوره راه ،

    پر از پستی ،

    پر از بلندی ،

    پر از فراز ،

    پر از نشیب ،

    و پر از با تو بودن و پر از بی تو بودن !

    ومی خواهم که عاجزانه از تو بخواهم تا راهنمای من گردی ...

    و مونس و انیس و یار من شوی ؛

    که محتاج ام به راهنمایی تو ؛ در این راه پر از بی راهه ی زندگی ...

    پس مرا به سوی خویش بخوان

    و از آستان بلندت مران !

    بگذار که زندگی هر آنچه می خواهد بکند و شیطان هر قدر که می تواند ؛

    چــــــــــه غم ؟!

    که من رویین روان ام ؛ به یمن اکسیر نام اعظم تو ...

    پس با نام تو – که زیباترین نام عالم است برای من – گام در راه خواهم گذاشت ...

    و تو را می خوانم ... و تو را خواهم خواند

    و تو را می گویم ... و تو را خواهم گفت

    که نام تو

    گره گشای کورترین گره های عالم است برای من !

    ای انتهای تمامی جاده های بی انتها ...

    مهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدی !

     


    یا رب المهدی

    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------