[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]
اصل مطلب -
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ

کل بازدید : 18924
بازدید امروز : 13
بازدید د?روز : 12
........... درباره خودم ..........
اصل مطلب -


.......... لوگوی خودم ........
اصل مطلب - .......جستجوی در وبلاگ .......

............. بایگانی.............
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385

............. اشتراک.............
 
............ طراح قالب...........


اصل مطلب
  • نویسنده : :: 85/6/19:: 10:37 عصر
  •  

     

    از خدا خواستم عادتهای زشتم را ترکم بدهد

    خدافرمود : خودت باید آنها را رها کنی

    از او خواستم صبر به من عطا  کند

    فرمود : صبر حا صل سختی و رنج است عطا کردنی نیست

    گفتم :مرا خوشبخت کن

    فرمود :نعمت از من ، خوشبخت شدن از تو

    از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند

    فرمود:رنج از دلبستگی های دنیایی جدا و به من نزدیکت می کند

    از او خواستم ، روحم راشاد کند و رشد دهد

    فرمود :نه تو خودت باید رشد کنی ، من فقط شاخ و برگ اضافی ات را هرس می کنم تابارور شوی

    از او خواستم ، کاری کند که از زندگی لذت ببرم

    فرمود:برای این کار من به تو زندگی داده ام

    از خدا خواستم کمکم کند همان قدر که او مرا دوست دارد ، من هم دیگران دوست را بدارم

    خدا فرمود : آهان بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد.


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------